مواجه شدن مادر با دختر در وضعیت زننده در خانه

۲۱ سالم بود که با فرید ازدواج کردم.مردی بی مسئولیت و چشم چران

پدرمان وضعیت خوبی نداشت و به اصرار میخواست من و خواهرم را به خانه بخت بفرستد.من هم قربانی همین وضعیت شدم.اما فرید مرد زندگی نبود و نمیتوانست خرج من و ۲ فرزندم را تامین کند.فرید فقط بفکر خودش بود و مرد هوسرانی بود.همین مسئله باعث آزار روحی من میشد.با وجود اینکه چندین بار توسط ماموران انتظامی دستگیر شده بود اما باز هم دست از کثیف کاری هایش بر نمیداشت.۸ سال قبل بدون خبر و بدون طلاق دادن من با یکی از زنان خیابانی به مکان نامعلومی فرار کرد .پس از آن به تنهایی باید مخارج فرزندانم را میدادم.مجبور بودم کار کنم و به همین دلیل از خانه دور بودم.پس پسرم نیز مانند پدرش بار آمد و تبدیل به فردی بدون مسئولیت شد.پس ترک تحصیل کرد و به دنبال رفیق بازی رفت.دخترم نیز به همین شکل پیش میرفت.من مجبور به کار بودم و فرزندانم در حال بیراهه رفتن بودند.دیگر نه تنها وضعیت اقتصادی کمرم را خم کرده بود بلکه وضعیت فرزندانم نیز مرا آزار میداد.

دخترم نیز حرکات و رفتار ناشایستش را ادامه میداد و نصیحت های من در رفتارش تاثیری نداشت.روزها به همین منوال میگذشت تا اینکه امروز وقتی از سر کار برگشتم متوجه شدم فرد غریبه ای در خانه است.پس خیلی آرام وارد خانه شدم.از آنچه دیدم خشکم زد.دلم میخواست زمین دهان باز کند و مرا ببلعد.

 دخترم با وضعیت زننده ای کنار جوان غریبه‌ای ایستاده بود. آن لحظه فقط به آبرویم فکر می کردم، به همین خاطر هم کنار رفتم تا آن پسر غریبه از منزل خارج شود. انگار دنیا برایم تمام شده بود و اتاق دور سرم می چرخید…